آن حکومت دینی که حسین(ع) می خواست دوباره اقامه بشود ، همین حکومت بود . حکومتی که حاکمش ، علی (ع) ، مَصقَلَه بنِ هویره را که از کار گزاران خودش بود ، به جرم قوم و خویش بازی در حکومت ، گوشمالی داد ، حکومتی که با عَلاء بن زیاد ، یکی دیگر از مسئولین که خانه ای اشرافی برای خود ساخت ، برخورد کرد . حکومتی که وقتی مُنذِرِ بنِ جارود ، پارتی بازی کرد ، حضرت او را کوبید . حکومتی که وقتی عبدالله بن زَمعه ، سهم اضافی از اموال عموم و بیت المال برای خود خواست ، حضرت امیر (ع) او را پیش چشم مردم ، تحقیر کرد . حکومتی که وقتی عثمان بن حُنیف ، حاکم بصره ، در میهمانی سرمایه دارها شرکت کرد و فقط در میهمانی شرکت کرد و بر سر سفره آن ها نشست ، او را به شدت توبیخ کرد . حکومتی که وقتی ابن عباس ، پسر عموی خود علی (ع) ، در حاکمیت ، خطا کرد ، او را در هم کوبید و گفت : به خدا سوگند ، با شمشیری تو را خواهم زد که هر کس را با این شمشیر زدم ، به جهنم رفت . حکومتی که آهن گداخته به دست برادرش عقیل نزدیک کرد ؛ چون سهم اضافی از بیت المال می خواست . حکومتی که ابوالاسود دوئلی را از اصحاب درجه یک خود علی بن ابی طالب(ع) و آدم صالح و شریفی بود ، از قضاوت عزل کرد ؛ برای آن که صدایش را در جلسه دادگاه بلند کرده بود . حکومتی که حسین(ع) به خاطر آن شهید شد ، حکومتی بود که اهل سازش و سستی نباشد .