هر سال در سامانۀ قضایی آمریکا تعداد زیادی انسان بدون آنکه مرتکب جرمی شده باشند، به زندان و حتی اعدام محکوم می‌شوند. بیشتر این محکومان بی‌گناه، هرگز فرصتی برای اثبات بی‌گناهی خود نمی‌یابند.
کالن پُست برای یک شرکت غیرانتفاعی حقوقی کار می‌کند. او که یک حقوقدان و کشیش است، به‌همراه دوستانش فقط وکالت محکومان بی‌گناه را قبول می‌کند. کار او طاقت‌فرسا است و با کمترین درآمد و فقیرانه زندگی می‌کند تا بتواند به‌خوبی از موکلانش دفاع کند.میلر ٢٢ است که در زندان به‌سر می‌برد. او به جرم قتل یک وکیل به حبس ابد محکوم شده است. عده زیادی بر ضد او شهادت دادند و هیچ دادگاهی تقاضای محاکمۀ مجدد او را نمی‌پذیرد. اما کالن پُست بی‌گناهی او را باور می‌کند و وکالتش را می‌پذیرد. ولی او نمی‌داند که خطرات مرگ‌آوری در کمینش است. آیا او می‌تواند در این پرونده موفق شود؟ آیا می‌تواند از تمامی آن خطرات جان سالم به‌در ببرد؟ هیچ‌کس باور ندارد که او موفق شود، اما باید تلاشش را بکند حتی اگر به قیمت جانش تمام شود...