کتابخانه عمومی سعدی

فرهنگسرای سعدی

معرفی اپلیکیشن کتابخوانی فیدیبو


فیدیبو با هدف توزیع کتاب های الکترونیک با رعایت قانون جهانی کپی رایت، در سال 2013 راه اندازی شد. از آن زمان تاکنون، فیدیبو موفق شده تا با عقد قرارداد با بسیاری از ناشران کتاب های آنان را به صورت الکترونیک و کاملا قانونی برای فروش در اختیار کاربرانش قرار دهد
اپلیکیشن موبایل فیدیبو که خوشبختانه هم برای iOS و هم اندروید عرضه شده است. در فروشگاه فیدیبو می توانید به کتابهای رایگان و فروشی در زمینه هایی همچون ادبیات، آموزش، اقتصاد، تبلیغات و بازاریابی، دین، روانشناسی، عرفان و هنر و دسته های دیگر بیابید.
برای خرید یا دانلود هر کتاب کافیست روی آن کلیک کنید تا مشخصات آن را مشاهده نمایید. یکی از نکات بسیار عالی در مورد فیدیبو، امکان دانلود یک نسخه پیش نمایش از کتاب است تا قبل از خرید، از محتوای آن باخبر شوید.

امکانات کتابخوانی فیدیبو کاملند و به طور کلی تجربه لذتبخشی را از خواندن کتاب در صفحات نمایش موبایل برای شما به ارمغان می آورند. تنظیم نور صفحه، تغییر قلم و اندازه آن، تنظیم فاصله بین خطوط، علامت گذاری متن کتاب و تغییر به حالت شب از جمله امکانات خوب آن هستند. هر چند ورق زدن با سوایپ یا به کمک کلید های صدای موبایل از جالب ترین امکانات فیدیبو محسوب می گردند.
از آنجایی که کتاب های موجود در فیدیبو در فرمت PDF نیستند، به راحتی می توانید رویشان تغییرات اعمال کنید و فونت و دیگر مشخصاتش را به دلخواه تغییر دهید.
فیدیبو در میان اپلیکیشن های فارسی در زمینه کتابخوانی، عملکرد بسیار خوبی را از خود به نمایش گذاشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

محمد میرکیانی نویسنده توانای کودک و نوجوان

عکس / گفت‌وگو با محمد میرکیانی، نویسنده کتاب «تن‌تن و سندباد»:


محمد میرکیانی در سال ۱۳۳۷ در شهر تهران به دنیا آمد.
او تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در این شهر به پایان رساند و در کنار تحصیل به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد و با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ آشنا شد و دارای مدرک دکتری هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
میرکیانی در سال ۱۳۶۱ وارد گروه کودک صدای جمهوری اسلامی ایران شد و به نوشتن نمایشنامه‌های رادیویی و قصّه‌های ظهر جمعه پرداخت.
مجموعه قصه "روز تنهایی من" محمد میرکیانی، در دوره پنجم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال برگزیده شد.
میرکیانی در دوران نوجوانی، زمانی که کارگر حروفچین یکی از چاپخانه‌های تهران بود به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد و با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ آشنا شد. روزی که اولین قصه‌اش را نوشت دقیقاً ۱۵ شغل مختلف را تجربه کرده، درس زیادی آموخته بود.
وی در چند دوره مختلف آموزش ضمن خدمت، به تدریس ادبیات کودکان و قصه‌گویی در آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخته است. بیشتر مطالعات و گرایش‌های میرکیانی در زمینه ادبیات، به خصوص ادبیات کهن،‌ تاریخ، روان‌شناسی و شعر است.
برنده کتاب سال نوجوان در سال ۱۳۶۵ و جشنواره‌های دیگر داخلی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از نویسندگان برگزیده ۲۰ سال ادبیات کودکان توسط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است.
ترجمه مجموعه ۵ جلدی «قصه ما همین بود» میرکیانی، در سال ۱۳۷۰ به زبان اردو و در پاکستان منتشر شد.
سال ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی مرکز بین‌المللی مونیخ آلمان کتاب‌های «پاپر» و «روزی بود و روزی نبود» وی را در فهرست کتاب‌های مناسب خود قرار داد.
کتاب "قصه ما مثل شد" تالیف وی، در سال ۱۳۸۶ از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
محمد میرکیانی حدود ۲۰۰ نمایشنامه کوتاه و بلند برای کودکان نوشته و یا تنظیم کرده است. آثار منتشر شده او بیش از 60 کتاب برای کودکان و نوجوانان است و مجموع قصه‌های چاپ شده‌اش برای همه گروه‌های سنی در قالب‌های داستان کوتاه بلند و رمان، به نزدیک ۵۰۰عنوان می‌رسد.
وی بیش از ۲۵ کتاب درباره ادبیات کهن و عامیانه برای گروه سنی کودک و نوجوان تالیف کرده است.
کتابی در این زمینه پژوهشی برای نوجوانان با موضوع ادبیات عامیانه دارد با عنوان «راز مثل‌های ما».
بعضی از آثار میرکیانی به تولیدات تصویری و تلویزیونی تبدیل شده‌اند، مثل فیلم «شاید فردا نباشد» برای گروه کودک شبکه دو و مجموعه‌های، قصه ما همین بود با عنوان «افسانه‌های کهن» برای مرکز فرهنگی صبا و مجموعه ۸۰ قسمتی «قصه ما مثل شد» که این کتاب در قالب پویانمایی برای گروه کودک و نوجوان است.

 برخی از آثار محمد میرکیانی:
افسانه خوشبختی
پنج سنگ
پند و قند (چهار جلد)
:پهلوان حیدر
روز تنهایی من
:روزی بود و روزگاری
روزی بود و روزی نبود (سه جلد)
:قصه ما مثل شد (پنج جلد)
شاید فردا نباشد
قصه خانه ما
قصّه شاه مال منه
قصه ما مثل شد (پنج جلد)
قصه ما همین بود (پنج جلد)
قصه های شب چله (دو جلد)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

دانستنی ها

تحقیقات نشان داده بچه‌‌های ۴ تا ۵ ساله‌ای که سه تا پنج بار در هفته برای‌شان کتاب خوانده می‌شود، نسبت به سایر همسالان خود تیزفهم‌تر و دارای دایره واژگان وسیع تری هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

مغرفی کتاب

نوجوانی عبور از مرحله‌ای از رشد به مرحلۀ دیگر است، با این ملاحظه که آنچه قبلاً واقع شده، نشانۀ خود را روی حال و آینده باقی می‌گذارد. جنبه‌های کودکانه کنار گذاشته می‌شود و الگوهای جدید رفتاری و نگرشی جای‌گزین چیزهایی می‌شود که ترک شده‌اند. نوجوانی یک دورۀ حساس پُر از تغییر است. توسعۀ حیات، احساس بی‌ثباتی، تغییرات فیزیکی، تغییر در ارزش‌ها به گونه‌ای که اهمیت مسائل مهم گذشته جای خود را به مسائل جدید می‌دهد، تغییر به حالت دمدمی، تقاضای استقلال و تغییرات دیگر.

این کتاب سعی دارد تا با تعاریف دقیق و علمی از دورۀ نوجوانی، والدین را با خصوصیات این دورۀ حساس آشنا کند. ویژگی‌های جسمی و روحی نوجوانان، نیازهای آن‌ها، خواب و الگوهای زیستی، عزت نفس، شوخ‌طبعی، شیوه‌های درست برقراری ارتباط و تعامل با آن‌ها، بلوغ و حرف زدن دربارۀ مسائل جنسی، عاطفی، تحصیلی و آگاهی بخشی به آن‌ها در زمینه‌های گوناگون، از مهم‌ترین موضوعات کتاب به شمار می‌رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

روز دانشجو مبارک

روز دانشجو، روز در هم آمیختن تقوا با علم و دانش اندوزی،

بر شما دانشجوی با ایمان و مسلمان گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

علت نامگذاری روز 16 آذرماه به عنوان "روز دانشجو"

۱۶ آذر در کشورمان روز دانشجو نامگذاری شده؛ در واقع این روز، به یاد ۳ دانشجویی است که در اعتراض به دیدار رسمی نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا با شاه پهلوی  آنهم چندی پس از کودتای ننگین آمریکایی ۲۸ مرداد، توسط رژیم ستمشاهی به شهادت رسیدند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت در روز ۲۴ آذرماه سال ۸۷ تاریخچه‌ای از این واقعه بیان کردند.

ایشان فرمودند: «جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه ی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا ۱۶ آذر در همه ی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.

16 آذر؛ روز دانشجو
روز دانشجو، در ایران به ۱۶ ماه آذر اطلاق می‌شود. این روز، به یاد سه دانشجو که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند، گرامی داشته می‌شود.

پیشینه و شرح واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲
در دههٔ ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیتهای سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران (تنها موسسه مدرن آموزش عالی آن زمان در ایران) بسیار افزایش یافت. در این دوران حزب توده، از نفوذ بسیاری در بین دانشجویان برخوردار بود چنانکه بنا به گزارشهای مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران عضو و یا هوادار این حزب بودند. اما در دوران نخست وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبههٔ ملی در اوایل دهه ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد.

روز دانشجو, 16 آذر روز دانشجو, دانشجو

پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمانهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهرات‌ها و اعتصابهای پراکنده‌ای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق برگزار شد.


چند هفته پس از این وقایع، اعلام شد که روابط ایران و بریتانیا (که در زمان نخست وزیری مصدق قطع شده بود) از سر گرفته خواهد شد و ریچارد نیکسون نایب ریاست جمهوری وقت آمریکا برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع بهانه لازم برای اعتراضات را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاسها پرداختند و ناآرامی تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت. دولت وقت برای پیشگیری از هرگونه اقدام بعدی تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفت.

سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی نمودند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک تیر کردند که موجب مرگ سه دانشجوی این دانشکده به نامهای احمد قندچی، آذر (مهدی) شریعت‌رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا شد. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.


وقایع آذر ۱۳۳۲، نمایانگر واکنش دولت کودتا به فعالیتهای دانشجویی بود و به دنبال آن سرکوب نظام‌مند تمامی اشکال دیگر مخالفتها، روی داد. ۱۶ آذر، توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که مرکز اجتماع و مباحثه مخالفان حکومت پهلوی در خارج از ایران بود، روز دانشجو نامیده شد. دانشجویان پس از آن، هر سال در این روز اعتصابهای دانشجویی به راه می‌انداختند و در واقع ۱۶ آذرماه به معیار خوبی برای ارزیابی میزان نفرت از حکومت شاه و توانایی و نفوذ مخالفان در بین روشنفکران، تبدیل شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

8 مهرماه؛ روز بزرگداشت مولوی

8 مهرماه؛ روز بزرگداشت مولوی

 
 

مولوی, روز بزرگداشت مولوی, روز بزرگداشت مولانا, 8 مهرماه روز بزرگداشت مولوی

مثنوی معنوی و غزلیات شمس از آثار مولوی هستند

 

8 مهرماه؛ روز بزرگداشت مولوی

روز بزرگداشت مولوی - هشتم مهرماه در تقویم رسمی کشور به عنوان «روز بزرگداشت مولوی» ثبت شده است.

 

شرح زندگی مولوی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی در ششم ربیع الاول سال 604 هجری در شهر بلخ دیده به جهان گشود. مولوی از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

 

پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بوده است. پدر مولوی مردی سخنور بوده و مردم بلخ علاقه فراوانی به او داشته که ظاهرا همین وابستگی مردم به او سبب ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه گردید و او را علیه بهاءالدین ولد برانگیخت. به همین دلیل بهاءالدین ولد پدر مولوی احتمالاً در سال ۶۱۰ قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد.

 

روز بزرگداشت مولوی, زندگینامه مولانا, 8 مهرماه روز بزرگداشت مولوی

نگاره ای از مولانا

 

مسافرتهای مولوی
مولوی در سفر زیارتی که پدرش از بلخ عازم آن شد پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت. ظاهرا شیخ فریدالدین سفارش مولوی را در همان کودکیش (6 سالکی یا 13 سالگی ) به پدر نمود. در این سفر حج علاوه بر نیشابور در بغداد نیز مدتی اقامت کردند و ظاهرا به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف گردیده و بهاء الدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد. اما پس از مدتی براساس دعوت علاء الدین کیقباد به شهر قونینه بازگشت.

 

ازدواج مولوی
مولوی در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء الدین ولد راه پدر را ادامه داده و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری نمود.

 

سفر مولوی برای تحصیلات
مولوی در عین حالی که مردم را تربیت می‌نمود از خودش نیز غافل نبوده تا جایی که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی گردید خود را شاگرد او کرده از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ را برد و ظاهرا به تشویق همین استادش برای تکمیل معلوماتش رنج سفر به حلب را برخود آسان نموه و عازم شهر حلب گردید. ایشان در شهر حلب علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محی الدین عربی، عارف و متفکر زمانش نیز کمال استفاده‌ را برد و از آنجا عازم شهر قونیه گردید و بنابه درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت. پس از مرگ محقق ترمذی به مدت 5 سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه آن تربیت چهارصد شاگرد می‌باشد.

 

زندگینامه مولانا, روز بزرگداشت مولانا, 8 مهرماه روز بزرگداشت مولوی

آرامگاه مولوی در قونیه، ترکیه

 

داستان آشنایی مولانا با شمس
مولوی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد.

 

مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کنار می گذارد و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره می‌یابد.


هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشه‌ای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطه‌اش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.


پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عده‌ای شد. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین، مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظه‌هایی از هم صحبتی با حسام‌الدین می‌باشد. علاوه بر کتاب فوق ایشان دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز می‌باشند که در زیر به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود.

 

آثار مولانا
- مثنوی معنوی:   مثنوی معنوی که به زبان فارسی می باشد.
- غزلیات شمس: غزلیات شمس غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.
- رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.
- فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.
- مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست.
- مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.

 

درگذشت مولوی
بالاخره روح ناآرام جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.

منبع : daneshnameh.roshd.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

دفاع مقدس - بخش 1

با پیروزی انقلاب اسلامی، اختلافات ایران و عراق شدت گرفت. بحرانی که در گذشته توسط دو ابرقدرت وقت مهار می‌شد، به بحرانی تبدیل شد که یک طرف آن کشور انقلابی ایران و طرف دیگر دو قطب جهانی قرار گرفته بودند. به عبارت دیگر، انگیزه آغازگران جنگ علیه ایران، ترکیبی از دو انگیزه منطقه‌ای و جهانی بود؛ جنگی رژیم بعث عراق در آخرین روزهای شهریور 1359 به ایران تحمیل کرد و هشت سال به طول انجامید.


دلایل آغاز جنگ


پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اختلافات ایران و عراق شدت گرفت؛ بحرانی که در گذشته توسط دو ابرقدرت وقت مهار می‌شد، به بحرانی تبدیل شد که یک طرف آن کشور انقلابی ایران و طرف دیگر دو قطب جهانی قرار گرفته بودند. به عبارت دیگر، انگیزه آغازگران جنگ علیه ایران، ترکیبی از دو انگیزه منطقه‌ای و جهانی بود. دنیای تقسیم شده به بلوک‏های شرق و غرب و منطق حاکم بر روابط و مناسبات نظام دوقطبی، هرگونه انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی را خلاف منافع خود ارزیابی می‌کرد. در نتیجه، اجازه تولد قطب مستقلی را - که نطفه آن با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسته شده بود - نمی‌داد. از سوی دیگر، اسرائیل و کشور‌های مرتجع عرب به دلیل عدم مشروعیت مردمی، از پیروزی انقلاب اسلامی احساس نگرانی کرده و از تأثیر آن در مسلمانان منطقه هراسان بودند.

 

تاریخ شروع جنگ


تحرکات عراق علیه ایران، اگرچه در سال ۱۳۵۸ ضعیف بود؛ لیکن با آغاز سال ۱۳۵۹ با بروز حوادث مهمی، چون قطع رابطه آمریکا با ایران، حمله ناموفق آمریکا در طبس و نیز دستگیری و اعدام آیت‌الله محمدباقر صدر شدت یافت. البته تجاوزات مرزی عراق در شش ماهه اول سال ۱۳۵۹ روند یکسانی نداشت، بلکه از زمان قطع رابطه امریکا با ایران تا آستانه کودتای نوژه روبه شدت گذاشت؛ در تیرماه ۵۹، با فرارسیدن زمان اجرای کودتا و در هماهنگی با کودتاچیان، از شدت اقدامات مرزی عراق کاسته شد، اما پس از کشف کودتا مجدداً در مردادماه این تحرکات روند صعودی یافت. تجاوزات عراق در شهریور ماه فوق‌العاده تشدید شد و طی سه‌دهه اول، دوم و سوم شهریورماه روند تصاعدی به‌خود گرفت. بدین گونه که در شهریور ۱۳۵۹ جنگ سرد عراق علیه ایران به جنگ گرم تبدیل شد و در ۱۶/۶/۱۳۵۹ منطقه خان لیلی به تصرف ارتش عراق درآمد. چند روز بعد، منطقه میمک و پس از آن، پاسگاه‌های رشیدیه، چیلات، بیات و نیز ارتفاع گیسکه به اشغال ارتش عراق درآمد.

 

 

اقدامات ارتش عراق در آغاز جنگ


به موازات عملیات منظم ارتش عراق در سرتاسر نقاط مرزی، دشمن به اقدامات دیگری از جمله توزیع سلاح بین عشایر خوزستان و عناصر ضدانقلاب در سراسر مرز دست زد. این اقدام تا حدی گسترده بود که در برخی شهر‌های مرزی، از جمله در مناطق کردنشین، خرید و فروش سلاح کاری عادی شده بود و بعضاً بازار گرمی داشت. همچنین، عملیات‌های نامنظم که عموماً با حمایت عراق و گاهی به دست نیرو‌های عراقی انجام می‌شد، وضعیت استان‌های مرزی را ناآرام کرده بود و تلفات فراوانی را از مردم و نیرو‌های نظامی و انتظامی می‌گرفت. مین‌گذاری در جاده‌ها، بمب‌گذاری در معابر عمومی و مراکز اقتصادی، کمین به ستون‌های نظامی و خودرو‌های عمومی و شبیخون به مراکز مختلف، از جمله این اقدامات بود.



آغاز هجوم


تهاجم هوایی

عراق هجوم سراسری خود را در ساعت ۱۴ روز ۳۱/۶/۱۳۵۹ با حملات هوایی آغاز کرد و ظرف چند ساعت ۱۹ نقطه مهم، از جمله فرودگاه‌های کشور را مورد هدف قرار داد.

 

تهاجم زمینی

نیروی زمینی ارتش عراق از سه جبهه به خاک ایران تهاجم کرد:

جبهه جنوبی

- دو لشکر ۳ زرهی و ۱۱ پیاده به اضافه ۲ تیپ نیروی مخصوص از محور شلمچه برای تصرف خرمشهر و آبادان.

- لشکر ۵ مکانیزه از محور کوشک با هدف هجوم به اهواز.

- لشکر ۹ زرهی از محور چزابه با هدف تصرف بستان و سوسنگرد و پیشروی به سمت اهواز.

- لشکر‌های ۱ مکانیزه و ۱۰ زرهی به ترتیب از محور فکه و محور عین‌خوش به سمت شوش، دزفول و دهلران.

جبهه میانی

- لشکر ۲ پیاده کوهستانی برای تصرف مهران.

- لشکر ۱۲ زرهی برای تصرف سومار و نفت شهر.

- لشکر‌های ۴ و ۸ پیاده کوهستانی و لشکر ۶ زرهی برای تصرف قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب.

جبهه شمالی

- لشکر ۷ پیاده برای تصرف نوسود و ارتفاعات مرزی مریوان.

عراق توان قابل توجهی را برای تأمین اهدافش در خوزستان به کار گرفت. در روز اول جنگ ۱۰۰% توان مکانیزه و ۴۰% توان زرهی‌اش را در خوزستان به کار برد و پس از توقف در جبهه میانی، توان زرهی خود در جبهه جنوبی را به دو برابر افزایش داد و ۸۰% از قدرت زرهی‌اش را در خوزستان متمرکز کرد. ضمن آنکه یک لشکر پیاده را برای کمک تیپ‌های نیروی مخصوص راهی جنوب کرد.

مقاومت


جنگ در حالی آغاز شد که هنوز بیش از ۱۹ ماه از آغاز انقلاب اسلامی نگذشته بود، نظام جمهوری اسلامی تثبیت نشده بود و در گوشه و کنار کشور حوادث مختلفی رخ می‌داد. سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی به همراه نیرو‌های مردمی مأموریت تأمین امنیت در داخل کشور را به عهده داشتند و ارتش همچنان تا انطباق با وضعیت جدید و انقلابی فاصله بسیار داشت.


در همین حال بحران مناطق کردنشین، تمام توان آزاد سپاه و نیز درصدی از توان موجود ارتش را درگیر کرده بود. تحلیل فرماندهان نظامی مبنی بر عدم احتمال هجوم سراسری ارتش عراق، موجب بی‌توجهی به پدافند جبهه میانی و جبهه جنوبی شده بود؛ لذا هنگام هجوم سراسری عراق، نیروی خودی به‌طور کامل غافل‌گیر شد. به عبارت دیگر، درک نیرو‌های انقلابی از ماهیت دشمن و قریب‌الوقوع دانستن حمله سراسری عراق، تا زمان اشغال منطقه خان لیلی، هرگز مورد تأیید فرماندهان عالی نظامی کشور قرار نگرفت و از آن تاریخ به بعد نیز بسیج تجهیزات و یگان‌ها به کندی انجام شد. طوری که اولین یگان‌های کمکی، ۲ گردان از لشکر ۲۱ حمزه بود که چند روز پس از آغاز جنگ به منطقه عملیاتی رسید و بقیه یگان‌ها نیز پس از آنکه پیشروی دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملیاتی شدند. به عبارت دیگر در بُعد استراتژی، به علت عدم تشخیص تلاش اصلی دشمن و در بُعد تاکتیک با تدبیر "دادن زمین به منظور گرفتن زمان" از سوی بنی‌صدر، زمین‌های ارزشمندی از دست رفت.

 

کسب اعتماد به نفس


هجوم عراق به کشور انقلابی و اسلامی ایران با این فرض طرح‌ریزی شده بود که ارتش نظام جدید، فاقد توان لازم است. اگرچه این فرض صحت داشت، لیکن دشمن بدون شناخت صحیح از انقلاب اسلامی، انرژی متراکم و استعداد عظیم آن را برای حل مشکلات و بحران‌های گوناگون از جمله وضعیت جنگی، باور نداشت. این در حالی بود که عناصر انقلابی نیز از توان نهفته خود تصویر روشنی نداشتند. به همین جهت روز‌های اول جنگ با ابتکار دشمن و انفعال خودی آغاز شد. اما استعداد‌های نهفته در انقلاب به تدریج بروز کرد و نیروی مسلح جدیدی را متولد ساخت که نه تنها خلأ ناشی از فروپاشی ارتش شاهنشاهی را پوشش می‌داد، بلکه عامل تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت جنگ گردید. این استعداد شکل‌گیری سیستم نظامی منبعث از انقلاب - که به مرور در سپاه پاسداران متجلی می‌شد - هرچند که از همان روز‌های اول جنگ بروز یافت، لیکن تا رسیدن به مرحله بلوغ کامل، زمان قابل توجهی بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامی جدید نه‌تن‌ها برای دشمن ناشناخته بود و نیرو‌های انقلابی نیز پیش‌بینی روشنی از آینده آن نداشتند، بلکه برخی عوامل داخلی نیز به علت باور‌های غیرانقلابی و بعضاً ضدانقلابی، از تسریع در روند شکل‌گیری سازمان جدید جلوگیری می‌کردند.


در آغاز جنگ اشخاصی در رأس امور نظامی قرار داشتند که اولاً فاقد بینش انقلابی بودند. ثانیاً به دلیل کوچک انگاشتن ارتش عراق، نابرابری مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شیوه‌های پدافندی طراحی شده در رژیم گذشته را برای مقابله با ارتش عراق کافی می‌انگاشتند. آن‌ها با همین بینش سه عملیات بزرگ را طرح‌ریزی کردند؛ لیکن هر سه عملیات به شکست انجامید. متأسفانه این شکست‌ها هیچ تأثیر مثبتی بر بینش آنان نگذاشت. فرماندهی کل قوا (بنی‌صدر) که راه حل نظامی را مسدود شده می‌دید، به فعالیت‌های سیاسی روی آورد. وی که تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینیره تصور می‌کرد، در صدد برآمد رهبری امام را تضعیف کند و با کودتای خزنده علیه خط امام، اوضاع را در داخل کشور به دست گیرد تا زمینه را برای سازش با غرب فراهم کرده و با زد و بند‌های پشت پرده، برای پایان دادن به جنگ راهی بیاید.
به موازات بحرانی شدن اوضاع داخلی ایران، مواضع سیاسی عراق نیز تغییر می‌کرد؛ به طوری که شعار مذاکره برای پایان جنگ را کنار گذاشت و آشکارا خواستار تجزیه ایران شد. در حالی که بنی‌صدر با حادثه ۱۴ اسفند حرکت جدیدی را آغاز کرده بود و می‌رفت با دامن زدن به بحران داخلی، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امامره در خنثی کردن توطئه‌های او و ایجاد جو آرامش تأثیر زیادی داشت.


بنی‌صدر و حامیانش گمان نمی‌کردند، ابتکار عمل در دست امام باشد. در این موقعیت و در حالی که چنین القا می‌شد که حذف بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا میسر نیست و ارتش از بنی‌صدر حمایت خواهد کرد، امام خمینی بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و این امر موقتاً به تیمسار (شهید) فلاحی سپرده شد. ارتش نیز به رغم همه القائات سوء، پایبندی خود را به امام و نظام نشان داد.


در عین حال، دشمن همچنان در فضای ذهنی خود سیر می‌کرد و به تحولات بعدی دل بسته بود. حوادثی که بعد از رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت بنی‌صدر و برکناری وی از ریاست جمهوری به وقوع پیوست، همچون حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در نخستین روز برکناری بنی‌صدر در ۳۰/۳/۱۳۶۰، حادثه هفتم تیر که طی آن ۷۲ نفر از مسئولان نظام و نمایندگان مجلس به شهادت رسیدند، ترور‌های پی‌درپی مسئولان و قشر وسیعی از مردم و انفجار مقر نخست‌وزیری که به شهادت رئیس‌جمهور (رجایی) و نخست‌وزیر (باهنر) در ۸/۶/۱۳۶۰ منجر گردید، عراق را به تغییر و تحول احتمالی در ایران و پیروزی جناح متحد (بنی‌صدر و سازمان مجاهدین خلق) امیدوار می‌کرد.


این امید کاذب مانع از آن شد که عراق استحکام نظام اسلامی و قدرت رهبری امامره در موقعیت‌های بحرانی را درک کند، لذا به رغم موفقیت امامره در کنترل بحران و جلوگیری از فرعی شدن مسئله جنگ و نیز تولد نیروی جدید که همزمان با عزل بنی‌صدر، بلوغ خود را در عملیات "فرمانده کل قوا" به نمایش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمینه‌های اساسی در جنگ را درک نمی‌کرد. از سوی دیگر، نیرویی که از دل انقلاب برخاسته بود و در عین حال هنوز به خودباوری نظامی نرسیده بود، به تدریج درمی‌یافت که گره جنگ تنها به دست نیرو‌های انقلابی باز می‌شود. به همین منظور، در حالی که در شهر‌های بزرگ روز‌های بحرانی و سختی سپری می‌شد، فرماندهان عملیاتی سپاه همچون شهید حسن باقری، برای پایه‌ریزی استراتژی جدید، با تفکر و موشکافی، تجارب به‌دست آمده در صحنه عمل را مرور می‌کردند.

 


پشتیبانی دشمن در داخل


حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق که از سه ماهه آخر سال اول جنگ آغاز شده بود و شهادت و ترور بسیاری از مسئولان و مردم عادی و بی‌دفاع را در پی داشت، در سال دوم جنگ با تحرکات وسیع سازمان مجاهدین خلق در ۵/۷/۱۳۶۰ آغاز شد. هواپیمای فرماندهان عملیات ثامن‌الائمه (ع) ساقط شد و رئیس حزب جمهوری اسلامی خراسان - شهید هاشمی نژاد - نیز به شهادت رسید. سپس، چهار شخصیت بزرگ روحانی (شهیدان مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی) شهید شدند.


در این دوران، جو داخل کشور همچنان ناامن بود. سپاه پاسداران ضمن حضور موفق در صحنه‌های جنگ، ماموریت مقابله با منافقین و بازگرداندن امنیت به شهر‌ها را نیز به عهده داشت. در اجرای این مأموریت تشکیلات سازمان مجاهدین خلق شناسایی و تعداد زیادی از آن‌ها دستگیر شدند.


در بهمن ۱۳۶۰ طی یک اقدام بسیار مهم، نیرو‌های سپاه مرکزیت سازمان مجاهدین خلق را -که پس از فرار مسعود رجوی به فرانسه، به موسی خیابانی (فرد دوم سازمان) و اشرف ربیعی (همسر رجوی) واگذار شده بود- منهدم کرد.

 

بعد از موسی خیابانی، تقی زرکش ماموریت تشکیلات داخل کشور سازمان مجاهدین خلق را به عهده گرفت. در فروردین ۱۳۶۱ نیز، در اقدامی مشابه، خانه تیمی مرکزیت جدید شناسایی شد و طی عملیاتی منهدم گردید. بعد از این حادثه، سازمان مجاهدین خلق که از امنیت لازم برخوردار نبود، تشکیلات خود را به خارج از کشور منتقل کرد و تنها تیم‌های عملیاتی خود را در کشور باقی گذاشت که آنان نیز کاری از پیش نبردند و به مرور منهدم و یا متواری گشتند.


مسئله مهم دیگری که در سال دوم به وقوع پیوست حادثه آمل بود. یک گروه مائوئیستی موسوم به "اتحادیه کمونیست‌ها" به تصور آنکه پایگاه مردمی دارد، در بهمن ۱۳۶۰ در آمل، خود را "سربداران" خواند و با تعدادی کادر متوهم، یک درگیری مسلحانه در شهر آمل به راه انداخت. این اقدام به وسیله سپاه و حمایت مردم به سرعت سرکوب شد.

 

تعقیب متجاوز


هرچند تا پایان دوره آزادسازی ۸۵% از مناطق تحت اشغال دشمن آزاد شده بود، لیکن نزدیک به نیمی از مرز مشترک همچون ارتفاعات مهم مرزی قصرشیرین تا چزابه و نیز طلائیه، کوشک و شلمچه و دو شهر مهران و نفت‌شهر همچنان در اشغال دشمن قرار داشت ضمن اینکه قصرشیرین و سومار زیر دید و تیر دشمن بود. به عبارت دیگر ۲۵۰۰ کیلومترمربع از سرزمین ایران در اشغال دشمن باقی مانده بود و هیچ تضمینی برای عقب‏نشینی کامل عراق وجود نداشت. در این حال محافل سیاسی بین‏المللی در مورد اعاده حقوق جمهوری اسلامی هیچ واکنشی نشان نمی‏دادند. به این ترتیب ادامه اشغال سرزمین‏های اسلامی، ارتش شکست خورده عراق را در موقعیت برتر نگه می‏داشت، لذا چاره‏ای جز ادامه جنگ و تعقیب متجاوز نبود. در سال سوم جنگ به موازات تلاش برای آزادسازی شهر‌های سومار و مهران و برخی ارتفاعات مرزی، تعقیب متجاوز نیز در دستور کار قوای خودی قرار داشت.
از نکات مهم سال سوم جنگ، تحول در سازمان رزم سپاه بود. منحنی جذب نیرو‌های مردمی، که از عملیات ثامن‌الائمه (ع) تا عملیات بیت‌المقدس رشد فوق‌العاده‌ای را نشان می‌داد، از عملیات بیت‌المقدس تا عملیات رمضان ثابت ماند. فرماندهان سپاه پاسداران که علت این وضعیت را محدودیت سازمان رزم خودی می‌دانستند، درصدد گسترش آن برآمدند. بر همین اساس، بعد از عملیات رمضان، سازمان رزم سپاه تغییرات کلی یافت. در عملیات والفجر مقدماتی سازمان رزم جدید به طور کامل وارد صحنه نبرد شد، لیکن عدم موفقیت عملیات، سپاه را به این نتیجه رساند که رشد کمی سازمان سریع‌تر از رشد کیفی آن بوده است؛ لذا پس از عملیات مزبور سازمان رزم سپاه مجدداً اصلاح شد.


عدم موفقیت در عملیات رمضان - که با هدف تعقیب متجاوز در منطقه شلمچه به اجرا درآمد - اتحاد نظر مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشور در زمینه ادامة جنگ بعد از عملیات بیت‌المقدس را به اختلاف نظر در این باره تبدیل کرد. از آن پس سیاستمداران تنها با انگیزه کسب یک پیروزی نظامی بزرگ به منظور کسب امتیازات سیاسی، با ادامه جنگ موافق بودند؛ اما نظامی‏ها با هدف کسب پیروزی مطلق نظامی به ادامه جنگ می‏اندیشیدند. این مسئله نوعی دوگانگی به وجود آورد. این دوگانگی از سال سوم جنگ آثار مثبت و منفی خود را نشان داد. میل به پایان جنگ با کسب یک پیروزی بزرگ، زمینه‌ساز آغاز تلاش دیپلماتیک در جنگ شد.

 

تحول غیر آشکار در جنگ


بعد از مسدود شدن راه پیشروی به سوی بصره در عملیات رمضان و نیز بی‌نتیجه بودن محور انتخاب شده به سمت العماره در عملیات والفجر مقدماتی، تلاش برای انتخاب زمین مناسب برای عملیات بعدی آغاز شد. حضور در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی این نتیجه را در پی داشت که طراحان سپاه به اهمیت منطقه هورالعظیم پی ببرند، لذا پس از این عملیات، شناسایی‌ها در هور آغاز شد. این اقدام که ابتکار جدیدی در جنگ محسوب می‌شد، می‌بایست در نهایت اختفا و پوشش انجام شود. همچنین به موازات شروع شناسایی منطقه، سپاه اولین گام خود را برای تشکیل سازمان رزم آبی - خاکی برداشت. این اقدام با تشکیل قرارگاه نوح نبی (ع) شکل گرفت. رعایت مسائل حفاظتی ایجاب می‌کرد که قرارگاه مزبور نیز تحت پوشش عمل کند. به این ترتیب فعالیت‏های شناسایی، ایجاد تحولات لازم در سازمان و نیز تهیه تجهیزات آبی - خاکی یک سال به طول انجامید و در نهایت، عملیات "خیبر" آغاز شد. در این عملیات اگرچه بیش از ۴۰% از اهداف موردنظر تأمین نشد، لیکن این نتیجه بسیار مهم را در پی داشت که نیرو‌های خودی قادرند از نقاط پیش‏بینی نشده، به عمق مواضع دشمن نفوذ کنند. این مهم حاکی از آن بود که هرگونه برنامه‏ریزی دشمن برای ناکام گذاردن ایران برای دست‏یابی به اهدافش در جنگ، نامطمئن خواهد بود. بر این اساس، می‏توان گفت که سال چهارم جنگ، سال تزلزل اساسی در افکار طراحان نظامی دشمن است.


 آغاز اقدامات سیاسی


نتایج عملیات‌ها در سال‌های سوم و چهارم جنگ، این احساس را القا می‌کرد که جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته است؛ لذا استکبار غرب از یک سو برای فشار به ایران، به تقویت عراق اهتمام می‌ورزید؛ و از سوی دیگر برای بازگذاردن راه‌های بازگشت ایران به اردوگاه غرب، می‌کوشید به ایران نزدیک شود. در این راستا، اقداماتی از قبیل: انتقال فن‌آوری پیشرفته نظامی و نحوه تهیه سلاح‌های کشتار جمعی به عراق، سکوت در برابر بمباران‌های شیمیایی و کمک به آن کشور برای حمله به کشتی‌های تجاری و نفتی و تأسیسات صنعتی ایران از یک سو، و نیز اقداماتی همچون سفر گنشر وزیر خارجه آلمان به تهران به نمایندگی از ۷ کشور صنعتی جهان در سال چهارم جنگ، مؤید این ادعاست.

 

به موازات اقدامات بلوک غرب، ابرقدرت شرق نیز می‌کوشید از وضعیت جنگ سود جوید. شوروی‌ها از یک طرف با تقویت ارتش عراق به ویژه نیروی هوایی آن و ارسال هواپیما‌های میگ ۲۵ به عراق، نیروی هوایی عراق را قادر ساختند بالاتر از سقف بُرد پدافند هوایی ایران، پرواز کرده و به سادگی در آسمان تهران حضور یابد. در عین حال، آن‌ها به لیبی اجازه دادند، موشک‌های دوربرد در اختیار ایران قرار دهد. به این ترتیب، شوروی می‌کوشید ابتکار عمل در جنگ را به دست گیرد.


تغییر توازن به سود ایران


حمایت سیاسی و نظامی جهان از عراق روزبه‌روز افزایش می‌یافت. کمک‌های اطلاعاتی امریکا به عراق، تسهیل در انتقال تکنولوژی پیشرفته تسلیحاتی به این کشور و نیز حمایت مالی و ارسال تجهیزات پیشرفته، ارتش عراق را به رغم آسیب‌های فراوان تقویت کرده بود.

 

در وضعیتی که توان دشمن فقط از جنبة پیاده نظام به ۵۵۰ گردان پیاده می‌رسید و توان سپاه برای آفند از ۸۰ گردان تجاوز نمی‌کرد، اعتقاد برخی بر این بود که با توان موجود می‌توان به یک عملیات پیروزمندانه دست یافت و جنگ را به پایان رساند. گروهی معتقد بودند که ضرورت ادامه جنگ غیرقابل انکار است، گرچه با توان موجود میسر نباشد. مبتنی بر این اعتقاد، امام خمینی در آستانه ششمین سال جنگ، حکم تشکیل سه نیرو را به سپاه ابلاغ کرد. سپاه که از سال ۱۳۶۲ به فعالیت دریایی پرداخته و قرارگاهی را به همین منظور تشکیل داده بود و مسئولیت فرماندهی یگان موشکی کشور را نیز بر عهده داشت، برای اجرای این فرمان آماده بود؛ اما تحقق این فرمان به زمان و امکانات و نیز پشتیبانی و حمایت مسئولان کشور نیاز داشت.


سپاه برای اجرای عملیات موفق، حداقل به ۳۰۰ گردان نیاز داشت. ولی کشور برای تجهیز این تعداد گردان آماده نبود؛ لذا سپاه بر سر دوراهی اعلام عدم امکان ادامه جنگ و یا قبول ادامه جنگ با امکانات موجود، راه‌حل دوم را پذیرفت و به توان موجود بسنده کرد. تنها راه تقویت سپاه با اعزام بزرگ نیرو‌های بسیج تحت عنوان سپاهیان محمد (ص) میسر می‌شد. به این ترتیب، سپاه توانست ۱۴۰ گردان وارد صحنه عملیات والفجر ۸ کند و طی ۷۵ روز جنگ با ارتش عراق، منطقه آزاد شده را حفظ نماید. این اولین عملیات بزرگ سپاه بود که بدون حضور ارتش به اجرا درآمد و پیروزمندانه نیز به پایان رسید.


سال ششم، سال ورود نسبی دولت در جنگ نیز می‌باشد. تشکیل ستاد پشتیبانی جنگ با مسئولیت معاون نخست‌وزیر و به کارگیری برخی وزارت‌خانه‌ها و کارخانه‌های دولتی، نقش جدیدی را در جنگ به دولت بخشیده بود. در عین حال این اقدام مفید، تمام نیازمندی‌های جبهه را برطرف نمی‌کرد.


اصلی نبودن مسئله جنگ، تأثیرات ناشی از تحریم‌های بلندمدت اقتصادی، و نیز تعهد دولت به عادی نگه‌داشتن وضعیت زندگی مردم، مانع از نقش تعیین کننده دولت در جنگ بود. حضور دولت علی‌رغم مؤثر و مفید بودنش، تحولی در جنگ ایجاد نکرد. به عبارت دیگر، به آن معنا که دولت در عراق نقش داشت و به گونه‌ای که در تمام جنگ‌های مهم روی داده است، هرگز تمام امکانات کشور وارد جنگ نشد و یا زمینه‌های لازم برای ورود دولت در جنگ به وجود نیامد.


استراتژی دفاع متحرک عراق


ارتش عراق پس از هجوم سراسری پنج ساله و نسبتاً ناموفق خود، در لاک دفاعی فرو رفت. اگرچه در این مدت، تلفات سنگینی بر تجهیزات و نیروی انسانی ارتش عراق وارد آمد؛ لیکن پشتیبانی همه‌جانبه ارتجاع عرب و ابرقدرت جهانی از طریق حمایت‌های سیاسی، کمک‌های نقدی، سرازیر کردن تجهیزات و امکانات و ارائه همفکری و مشاورت نظامی، نه تنها این ارتش رو به افول را سرپا نگه داشت، بلکه به تدریج بر قوت و قدرت آن افزود. علاوه بر آن، عوامل جدیدی از جمله اعطای مجوز استفاده از سلاح‌های شیمیایی و نیز موشک‌های دوربرد و مورد هدف قرار دادن مراکز مسکونی و اقتصادی، از فروپاشی ارتش دشمن جلوگیری کرد.

 

بر همین اساس، ارتش عراق که در ابتدای جنگ ۲۰۲ هزار نیرو داشت، تا پایان سال ۱۳۶۴ نزدیک به ۲۲۰ هزار کشته، زخمی و اسیر داده بود و از ۳۵۳۰ تانک و نفربر تحت اختیار خود در آغاز جنگ، نیز تا این زمان ۵۲۹۰ دستگاه منهدم و یا به غنیمت گرفته‌شده‌بود. با این‌حال، درآغاز سال ۱۳۶۵ ارتش عراق حدود ۵۸۵۰ تانک و نفربر و ۵۴۰ هزار نفر پرسنل در اختیار داشت.


در این وضعیت و در پی عملیات موفق والفجر ۸ و شکست تلاش‌های ۷۵ روزه ارتش عراق برای عقب راندن قوای خودی از منطقه فاو و در نتیجه تغییر توازن سیاسی - نظامی به نفع جمهوری اسلامی، ارتش عراق با به‌کارگیری شیوه‌ای جدید در جنگ کوشید تا از لاک دفاعی خارج شده و حالت تهاجمی به خود بگیرد. این اقدام می‌توانست ضمن جبران بخشی از شکست‌های رژیم عراق، روحیه ارتش آن کشور را ترمیم کند؛ بنابراین به سپاه‌هایش که در سراسر مرز مستقر بودند، مأموریت داد تا در نقاط ضعیف و قابل رخنه خطوط پدافندی، در مناطقی که از اهمیت نسبی برخوردارند، به عملیات بپردازند. بر همین اساس، در هجوم نسبتاً موفق به مهران - که نقطه اوج این تحرکات بود - عراق جرأت یافت اتخاذ استراتژی جدیدی موسوم به دفاع متحرک را رسماً اعلام کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

سخن بزرگان

اغلب شکست های زندگی برای افرادی رخ داده که موقع تسلیم شدن نمی دانستند چقدر به موفقیت نزدیک شده اند.

 “توماس ادیسون”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی

شهریار

 

 

شهریار در ۱۱ دی ماه سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را - به علت شیوع بیماری در شهر - در روستای اجدادی‌اش خشگناب واقع در شهرستان بستان‌آباد سپری کرد. پدرش «میرآقا بهجت خشگنابی» و به روایتی «سید اسمعیل موسوی» نام داشت که در تبریز وکیل بود.
پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ از تبریز رهسپار تهران شد و تحصیلش را در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامه داد.
شهریار در اوایل تحصیل پزشکی در تهران عاشق ثریا دختر عبدالله امیرطهماسبی می‌شود و چند سال با یکدیگر نامزد بودند. اما در نهایت آن دختر با چراغعلی سالار حشمت معروف به امیراکرم ازدواج می‌کند. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکترا، تحصیلش را به‌علت شکست عشقی و ناراحتی و خیال و پیش‌آمدهای دیگر، ترک کرد.
اولین کتاب شعر شهریار به کوشش ابوالقاسم شیوا متخلص به «شهیار» دوست صمیمی شهریار در سال ۱۳۰۸ منتشر گردید.
شهریار در جوانی در تهران با بزرگان هنر و ادب همنشینی و دوستی داشت از جمله با: ابوالحسن صبا، محمدتقی بهار و عارف قزوینی.در سال‌های بعد نیز با نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، کریم امیری فیروزکوهی و برخی دیگر از هنرمندان دوستی و رابطه داشت.
پس از سفری چهارساله به خراسان، برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش میرآقا خشگنابی درگذشت. او در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکتری افتخاری دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی تبریز را نیز به وی اعطا کرد.
در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود، حیدربابایه سلام را می‌سراید. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمی‌گذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز می‌آید و با نوهٔ عموی خود به نام عزیزه عبدِخالقی ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند، دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی می‌شود

شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی ایران سرود. وی در روزهای آخر عمر، به دلیل بیماری، در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از فوت در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهرداد جدیدی