#معرفی_متنی_کتاب_طرح_کتابخوان_ویژه_تیر_ماه_۱۴۰۳
🌸«زندگی سید محمد حسینی بهشتی»
🌸پدیدآور: افسانه وفا
🌸ناشر: روایت فتح
🌸تعداد صفحات: ۸۰
🌸«شاید خواندن این کتاب مثل خواندن یک داستان ساده باشد. اما داستانی در کار نیست. آنچه هست روایتی ساده، خوانا و مستند دربارهی زندگی شهید سید محمد بهشتی است.» این، بخشی از وصف کتاب است که در پشت جلد ذکر شده. کتابی که روایت مستند و خوانا و جذاب و روان و مختصر و مفید شهید بهشتی را از وصف پدرِ مادرش (میرمحمد صادق خاتونآبادی) شاگرد مبرّز آخوند خراسانی که از نوادگان علامه مجلسی بود آغاز میکند؛ پدری که راضی نیست دختر نورچشمی و با کمالات و باسواد خود یعنی معصومه را به این راحتی به عقد کسی درآورد، تا جایی که خواهر کوچک معصومه را شوهر میدهد؛ اما خواستگاران معصومه را یکبهیک رد میکند تا نوبت میرسد به پدر سید محمد حسینی بهشتی یعنی سید فضلالله؛ با اینکه از او خوشش آمده بود؛ اما دلش راضی نمیشد تا اینکه در خواب به او اعلام میشود بناست از این زوج خداوند پسری به ایشان عنایت کنه که...
این روایت جذاب که بعضاً حاوی فرازهایی کمتر شنیده شده و ناب از زندگی و سیرهی شهید مظلوم، بهشتی است، ادامه مییابد و به دوران تحصیل حوزوی و دانشگاهی و مبارزات انقلابی در داخل و خارج ایران و نقش کمنظیر ایشان در فرازهای بسیار مهمی در پس از انقلاب میرسد و در خلال بیان این سیر باظرافت، دقایقی از ویژگیهای کمنظیر شخصیتی و سبک زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اخلاقی این شهید عظیمالشأن را به مخاطب مینمایاند؛ شهیدی که به فرموده امام رضوانالله علیه برای ملت ما یک ملت بود و برای بزرگانی چون شهید جمهور، سید ابراهیم رئیسی هم اسوه بود.
🌸در بخشی از کتاب که نشان میدهد شخصیتی به عظمت روحی شهید بهشتی چگونه سالها در مسیر جهاد با نفس روی خود کار کرده است تا شهید بهشتی شود، میخوانیم:
آیتالله بروجردی این آخریها گوشش سنگین شده بود، هر کس حرف میزد ایشان میگفت بلندتر، وقتی محمد حرفی میزد، به او میگفت آرامتر. محمد بعدها این شیوه را کنار گذاشت؛ «بنده از بحّاثترین و فریادکشترین طلاب قم بودم. در مدرسه فیضیه در بحث کفایه، وقتی با رفقا، جلوی کتابخانه مینشستیم و بحث میکردیم، فریاد بنده در مدرسه میپیچید. حماقت، حماقت که چی؟ ما میخواهیم حرف همدیگر را بفهمیم. پس چرا داد سرِ هم بزنیم؟ توفیق الهی در یک مرحله شامل حال من شد که بتوانم این شیوه را رها کنم.» (ص ۱۵)