#معرفی_متنی_کتاب 


🌸کتاب یک مشت نخودچی به اهتمام مریم بصیری، مجموعه‌ای از 16 داستان کوتاه، به زبان ساده و با موضوعاتی دلنشین را در بر دارد که با امام هشتم (ع) پیوند خورده است.


🌸نویسندگان کارگاه داستان و رمان ضامن آهو مجموعه داستان‌های کوتاهی را به رشته تحریر درآورده‌اند که به زیبایی قصه‌هایی مرتبط با مشهد و امام رضا (ع) را روایت می‌کند. با خواندن این کتاب درگیرکننده، گویی به مشهد و حرم امام رضا (ع) سفر کرده و حال و هوای زیارت را به خوبی لمس می‌کنید. داستان‌هایی به زبان شیرین و با موضوعاتی گیرا که از سیره و رفتارهای امام رضا سخن می‌گویند و شما را سرمست از عطر حرم امام هشتم (ع)، به دل تاریخ و حوادث مختلف می‌برند.

🌸سادگی و عدم پیچیدگی متن یکی از امتیازات داستان محسوب می‌شود که به خوبی در آنها رعایت شده و مخاطب خود را با داستان همراه می‌کند. تنوع داستان نیز در کتاب به چشم می‌خورد؛ برخی داستان‌ها به زمان حیات امام رضا(ع) برمی‌گردد و برخی داستان‌ها به معجزات ایشان در سال‌های اخیر اشاره دارد. در واقع کتاب برای مخاطبان از هر نوع سلیقه‌ای مناسب است.


🌸«شیرین‌تر از نیشکر»، «راز صندوقچه»، «پاپوش پاییزی»، «خادم بهشت»، «شبی از شب‌ها»، «پناهگاه»، «مهمان مهربان» و... از عناوین این داستان‌های خواندنی هستند.


🌸در بخشی از کتاب یک مشت نخودچی می‌خوانیم:


🌸صدای باز شدن در حیاط می‌آید. بلند می‌شوم و حوری را بغل می‌کنم و دستم را جلوی خودم دراز می‌کنم تا به در نخورم. از مادر می‌پرسم: «کیست مادر؟» مادر در را می‌بندد و می‌گوید: «حتماً پدرت با طبیب آمده.» پشت در صبر می‌کنم و وقتی وارد اتاق مهمان می‌شوند آرام بیرون می‌آیم و پشت درشان می‌ایستم. در باز است و صدای پدر را واضح می‌شنوم که می‌گوید: «یا ابالحسن! همان‌طور که فرمودید به همان نشانه رفتیم و آن شخص سیاه‌چهره را پیدا کردیم، وقتی سراغ آن گیاه و نیشکر را گرفتیم با تعجب گفت: «شما از کجا می‌دانستید که من جایگاهش را می‌دانم. هیچ‌کس غیر از من‌ نمی‌داند این گیاه در کجا می‌روید؟» آرام زیر گوش حوری می‌گویم: «مهمانمان از کجا می‌دانست؟ شاید کسی به او گفته باشد!»....