#مناسبتی 

🌷🌹یلدا در اشعار شاعران

🌸سعدی: روز رویش چون برانداخت نقاب از سر زلف/ گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست.

🌸حافظ: صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جو بو که بر آید

🌸اوحدی مراغه‌ای: شب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری/ رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

سنایی: به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا

🌸حافظ شیرازی: صحبت حکام ظلمت شب یلداست. نور ز خورشید جوی بو که برآید.

🌸سهراب سپهری: غمی از عشق دربارهٔ شب یلدا. دختر شبهای سرد ماه دی/خو گرفت با شعر تو در ماه دی/

حرف دل را از دلت تو پس زدی/ غم به روی غم، غمی را پس زدی/ من به دنیای تو مجذوبم هنوز/ به دیار قلب تو، حس دارم هنوز/

🌸شب یلدا خیام: باد آسایش، گیتی نزند بر دل ریش / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

🌸سعدی در مورد شب یلدا: مهره مهر چو از حقه مینا بنمود / ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود

🌸شعر شب یلدای خواجوی کرمانی: شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری / رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

🌸شعر اوحدی مراغه ای برای شب یلدا: صحبت حکام ، ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید خواه، بو که برآید

🌸شب یلدا حافظ: با زلف تو قصه ایست ما را مشکل / همچون شب یلدا به درازی مشهور

🌸شب یلدا عبید زاکانی. شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری/ که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا را

🌸شب یلدا سلمان ساوجی. چه عجب گر دل من روز ندید/// زلف تو صد شب یلدا دارد

🌸شب یلدا فیض کاشانی: شام هجران تو تشریف به هرجا ببرد / در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد

🌸وحشی بافقی: آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن. / صد شب یلداست در هر گوشهٔ زندان مرا

🌸عرفی شیرازی برای شب یلدا. من از روز جزا واقف نبودم / شب یلدای هجران آفریدند

🌸فروغی بسطامی. هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک. / کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود

🌸خواجوی کرمانی. هنوز با همه دردم امید درمان است / که آخری بود آخر شبان یلدا را

🌸سعدی: بر رخ تو کآفت جان من است / از شب یلدا سپه آورده‌ای!

🌸امیرخسرو دهلوی. بر من و یاران شب یلدا گذشت/ بس که ز زلف تو سخن رفت دوش

🌸قاآنی:دور است کاروان سحر زینجا / شمعی بباید این شب یلدا را

🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷