همه ما بازیگر سکانسی از زندگی هستیم. بازیگرانی که بر روی صحنه زندگی نقش‌هایی متفاوت را ایفا می‌کنیم. گاهی لبخند برچهره داریم و گاهی گریه‌هایی از شادی و غم، گاهی در پشت چهره آشوب‌زده و نگران، نقاب شادی برچهره می‌زنیم و گاهی برعکس. به‌هرحال همه ما آمده‌ایم تا نقش‌آفرینی کنیم و هرکدام به‌نوعی بازیگر باشیم. بازیگری که خوب یا بد را خودمان تعیین میکنیم، هم کارگردانش هستیم و هم بازیگرش. “ تئاتر” صحنه و نقش، بر اساس متنی از پیش تعیین‌شده که نویسنده می‌نویسد. از طنز و درام گرفته، تا معضل اجتماعی و غیره و کارگردان در کنار بازیگران و دیگر عوامل به‌کار می پردازد تا یک اثر هنری جان بگیرد. اثری که بیشترین تاثیر تماشاچی را از بازیگرانی می‌گیرد که بر روی صحنه نقش‌آفرینی می‌کنند و با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند. تئاتر: یعنی اندیشیدن به‌عمق مسئله‌ای که مخاطب را به‌چالش اندیشه فرامی‌خواند و بازیگر را در قالب صحنه‌هایی از زندگی خود یا تخیلات ماوا می‌دهد. بازی می‌تواند در قالب انسان، شی، حیوانات و ماوراء طبیعت باشد. در این میان بازیگری موفق است که بی‌توجه به‌ نور و صدا و جمعیت و صحنه بتواند نقشش را خوب ایفا کند و چنان خود را در دل شخصیتی که قرار است بازی کند، جای دهد که حس کند خود شخصیت است. صحنه بازیگر نمی‌‌سازد، بلکه بازیگر است که صحنه را شکل می‌دهد و تماشاچی می‌سازد و او را وادار می‌کند که گاهی یک تئاتر را دو یا سه بار تماشا کند. تئاتر یکی از هنرهای هفت‌گانه است که از قدیم و زمان شکل‌گیری در میان علاقه‌مندان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. به یاد آنهایی که سالن‌های تئاتر، ردپای امروز را سهم آنها نکرد، ولی بازیهای ماندگارشان در ذهن مخاطبان این عرصه به‌یادگار مانده و آنهایی که هستند و تلاش می‌کنند تا هنرنمایی خود را به‌ ودیعه گذارند و مخاطب را به‌میدان و صحنه بکشانند.